آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

آرين منيم مارآليم

سفر دو روزه به تهران و دیدن دوستانم

1392/4/20 1:36
نویسنده : نير
1,752 بازدید
اشتراک گذاری

 9 تیر با ماشین خودمون رفتیم تهران چون بابایی سامسونگ کاری داشت از منم خواست تا باهاش برم تا تنها نره منم بعد کلی تفکر متفکر تصمیم گرفتم برم  هم برا خرید هم برای دیدن دوست جونام . و شما موندی پیش مامان نجیب و خدا میدونه که چجوری ازت جدا شدم هی چشمام پر میشد و هی به خودم دلداری میدادم  گریه شما رو اول به خدا بعد به مورد اعتمادترین کسم سپردمو رفتیمممممممم.

بعد 8 ساعت رسیدیم تهران اول هتلمونو پیدا کردیدم خیلی هتله خوشگلی بود بعد رفتیم فست فود پیدا کنیم اونقدر وسواس نشون دادیم تا ساعت 12 شد اخرش یه جایی رو رضایت دادیم و شام خوردیمو برگشتیم هتل.

دوشنبه 10 تیر بعد اینکه صبحانه رو تو هتل خوردیم بابایی رفت دنبال کاراش و من رفتم 7تیر برا خرید ساعت 1 برگشتم هتل خواستم نهار رو هتل بخورم منوشونو نگاه کردم دیدم دلم برنج و کباب و ... نمیخواد فست فود میخواستم مثل دیشب زبان نهارمو خوردم و آماده شدمممممممممممممممممممممم برممممممممممممممم دیدن کسانی که 3 ساله آرزوی دیدنشونو داشتم تا اون روز فقط عکسهاشونو دیده بودم چه ذوقی داشتم یکی از بهترین روزهای عمرم بود از حدیث عزیزم تشکر میکنم که خیلی زحمت کشیده بود و به خاطر من بچه ها رو دور هم جمع کرده بود ماچقلب

و چه حس و تجربه خوبی بود تو هتل اماده شدن با سهیلای نازنینم قرار گذاشته بودیم بیاد دم هتل دنبالم تا با هم بریم و اون لحظه رو که چشمم به آرتامهرو سهیلا افتاد هیچ از خاطرم نخواهم برد بماند که 5 دقیقه اولو سهیلا به جای کلر بخاری ماشینو روشن کرده بودنیشخند خخخخخ قربونش برم انگار سالهاست باهم دوست بودیم به آقا مجید زنگ زده میگه : مجید عشقم نشسته پیشم قربونت برم اونقدر افتخار کردم و آقا مجید حسودیش شد باااااااااااااور کنید اینو در مکالمه 8 ثانیه ای که داشتم باهاشون فهمیدمنیشخند

و بعد بقیه دوست جونامو دیدم و فهمیدم که تا به حال همشون ارزش دوست داشتن  بودنند در حد عاشقی قربون همتون برم زحمت کشیده بودیید به نیر پارتی تشریف آورده بودید نیشخند  و از آزاده عزیزم که به خاطر من از کرج امده بود و هانا که تا 40 دقیقه غریبگی کرد بعدش یخاش آب شدو آآآآآآآآآی نانای کرد طفلی آزاده رو همون جلوی در هنو کفشاشو در نیاورده بود گیر انداختم و بوس بارونش کردمخجالت

حدیث جونم زحمت کشیده بودنند خوراکی های خوشمزه ای درست کرده بودنند فقط به خاطر مناااااااانیشخند

سهیلا جون باز زحمت کشید و منو رسوندند بعدشم با بابایی رفتیم تهرانگردی . از بهار برا شما لباس خریدم تا دست خالی نیام .

خوش به حالتون که همیشه میتونید دور هم باشید و همدیگرو زود زود ببینید از این به بعد هر بار قرار گذاشتید دلم میگیره و هواتونو میکنمگریهعاشقتونمماچماچماچماچماچماچ

و جای آرین چقدر خالی بود ولی خیلی بهم خوش گذشت سه شنبه هم صبح راه افتادیم تا برگردیم شهرمون و با ز ذوق داشتم چون قرار بود پسرم نفسم عمرم تمام زندگیمو ببینم و لحظه ای که منو بابایی رو دیدی چقدر خوشحال شدی و ازت ممنونم که این مدت اصلا مامان نجیبو  اذیت نکردی و سراغ ما رو نگرفتی تا من مجبورم بشم همون ساعت با هواپیما برگردم   با اینکه خیلی شلوغی تونستی پسر خوبی باشی آآآآآآآآآآآی قربونت بریم منو بابایی.

 

 

رادین قلدر مجلس بود عاشق این کارش بودم اینجا چشمهای آوا رو نگاه کنید چه گرد شده چون قبلش رادین شیرشو از دستش گرفته بود

رادین اینجا  به میزبان زور میگفت

حمله به سوی یک جعبه شکلات

عاشق این طرز نشستنشم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان کوثری
19 تیر 92 18:22
با سلام تم پارتی با خدمات زیر درخدمت شماست: حتما سر بزنید و نمونه کارهامون رو ببینید شاید خوشتون اومد http://temparti.blogfa.com/ انواع تم تولد (هم طراحی و هم چاپ) هر طور شما بخواین تم جشن دندونی ، جشن سیسمونی ، جشن قدم ، جشن الفبا و... انواع تقویم(حتی متناسب با تم مورد نظرتون) انواع قاب و فریم عکس ساخت کلیپ جشن تولد و جشن های دیگه ساخت کلیپ از عکسهای کوچولوتون ثبت و یادآوری خاطراتی که هیچ وقت تکرار نمی شن همه جوره در خدمت شما هستیم طراحی و آماده سازی گیفت های مخصوص جشن منتظرتون هستیم حتما به ما سر بزنید
مامان آنيسا {سعيده}
19 تیر 92 18:47
سلام پسر با نمكي داري خدا حفظش كنه
سحرناز
20 تیر 92 0:48
چقدر از دیدنت خوشحال شدم ایشاا.. ایندفعه با آرین گلی می بینیمت...
مرجان مامان اران
20 تیر 92 12:13
دوستیاتون پایدار عزیزم همیشه خوش باشیددد
سحر مامان تانیا
21 تیر 92 0:05
واییییییییییی من عاشق این عکس آخریه هانا شدم، هر چند که همه مامانها و نی نی هاشون خیلیییییییی ماه هستن... و اینکه نیر جونم فقط واسه این پستت می گم که خوش به حالت
شیما
21 تیر 92 1:36
اين نير پارتي بسيااااررر خوش گذشت خيلييييي از ديدنت خوشحال شدم دوست خوشگلم
ازاده مامان هانا
21 تیر 92 1:52
نیررررررررررررررررر ازون روز که اومدی چنننننننننننند بار واستم بهت بزنگم بگم چقد عاشقتم اما وقت نشد... خودت میدونی دیگه گفتن نداره... حالا ما چیکار کنیم تو اومدی اینجا مارو عاشق خودت کردی رفتی؟ فک نکناااااا ما میایم ارومیه... ما اینجوریاییم.... میگی نه از صفورا بپرس.... عکسات خیلیییییییییییییییی معرکسسسسسسسسسسسسس خوردنیاااارو چجوری شکار کردییییییییییی عاشق همتونمممممممممممممممممممممم خوشحالم که هستید دارم قربون این قلمت مردم از خنده
صبا مامان نیوشا
22 تیر 92 14:04
وای نیر جونم خداروشکر که دوست جونای خوبی داریم. منم این هفته رفتم دیدمشون اما بسیار ناراحت بودم که تو بدی من نبودم . من بودم تو نبودی. حیف کاش بشه تو و من یه روز همزمان بریم تهران. ایشالا برا تولد گروهی خواهیم رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
مامان هديه
22 تیر 92 14:33
سلام خوبي؟ من آپم بدو بيا به كمكت نياز دارم
حدیث
22 تیر 92 15:52
واااای نیر آخر سوژه جمع کردنی کلا بدون بچه اومدی که .... هه ههه عکسات خیلی تکه ایشالاه این سری با ارین مارآلیم
روشا مامان ساینا
23 تیر 92 0:43
خوشششششش به حالت نیر جون... حسودیم شد..... من اگه 10 بار بیام تهران کسی نمیاد منو ببینه....... فعلا فقط باهات همذات پنداری کردم.. دلمو آب کردین..... ولی همچنان دوستون دارم
ترکان
27 تیر 92 14:59
همیشه شاد باشید
النا
30 تیر 92 16:05
اگرچه تعداد مامانا و نینیا نسبتا خیلی زیاد بود ولی جای آرین جوووووووووووووونم خیلییییییییی خالی بود انشاا... دفعه بعد با هم بیایید و نینی پارتی رو برگزار کنیم مرسی از عکسایی که گرفتی و شیر کردی بووووووووووووووس
صفورا مامان آوا
1 مرداد 92 13:59
ووووووووی عزییییییییییییزم مرسی از اینهمه عکسای خوب جای ارین جوونم خیییییییییلی خالی بود
گلاره
1 مرداد 92 18:41
اه اه اه که من نتونستم بیاممممم البته چون آرین نبود خیلی هم ناراحت نشدم ولی نیر خیلی دوست داشتم ببینمتتتتتت
آني
2 مرداد 92 9:02
شرمندتمممممممممم اصلا نميدونم چرا يادم رفته بود اصلاحش كردم دوباره ببين دوستت داريم خاله نير جون هم من هم آيلين از عكس خوشگلي هم كه از آيلين انداختي خيلي خيلي ممنون بازم ازين كارا كن البته اين بار با عشقمون آرين ببوسش
الناز مامان بنیا
3 مرداد 92 11:13
من چییی خوب من می خواستم باشم
مامان آی سل
3 مرداد 92 14:59
پس حسابی خوش گذشته بهت نیر جان.. ایشالله همیشه تو خوشی...آرین جون رو ببوس خیلی
زهرا مامان مه سما
6 مرداد 92 18:04
کاشکی منم بودم نیر خانم باید یه بار دیگه بیای تا خودم مهمونی بگیرم
مامان هدیه
10 مرداد 92 13:40
سلام آپم دوست داشتی بیا
مامان آی سل
18 مرداد 92 1:23
عید شما دوست گلم مبارک
مرجان مامان اران
18 مرداد 92 16:59
زود اپ کن بخدا دلمون تنگیدددددددد
مامان امیرمهدی
20 مرداد 92 10:13
آخی نازی الهی خاله قلبونش بشه که 2 روز مامانشو ندیده ولی ماشاالله دیگه مردی شده برا خودش
سهیلا
21 مرداد 92 1:32
ای بابا نیر هنوز از تهران برنگشتی چه طولانی شد
شهره
21 مرداد 92 14:23
وای عزیزم من عاشق ارومیه ام خیابون خیام پارک ایلرباغی بارک ساحلی تازه 5 شنبه ار رومیه امدم
فرناز مادر آتیلا
22 مرداد 92 20:11
سلام ......عکسهای قشنگی بود


خیلی ممنونم عزیزم لطف کردین