چهارده ماهگی
دیگه برام وقت آزاد نمیذاری بمونه که بیام وبلاگتو اپ کنم خیلی بلا و شیطون شدی همه جای خونه رو زیر پا میذاری هر جا دلت خواست میری از این بابت کمی راحت شدم چون اگه حوصلت سر بره خودت پا میشی برا خودت سرگرمی پیدا میکنی ولی با این حال من باز سر پا هستم و باز چای هایم سرد میشه خیلی با نمک راه میری اوایل که دستهاتو بالا نگه میداشتی تا تعادلتو حفظ کنی الان دستات امده پایین شبها خیلی دیر میخوابی یک هفته هست که خواب ساعت 11:30 صبح شما حذف شده البته امشب 11 خوابیدی وقتی از خونه مامان نجیب میومدیم دم در خودمون تو ماشین خوابیدی طفلک بچم از خوابت من و بابایی خوشحال شدیم الان بابا داره تیوی نگاه میکنه چهلمین بار مختارنامه رو میبینه امدیم که بالا شما رو گذاشتم تو تختت همچین آروم لباسهاتو در میاوردم که دارم مین خنثی میکنم میترسیدم بیدار بشی خسته بودیم شرمنده مامان ولی شما خیلی شیطونی میکنی من دیگه انرزی کم میارم آخر شب که رسما سوختم تموم میشه
اونقدر دوست داری بری سوراخ سنبه های خونه قایم بشی از پله ها بالا بری از هر چی پله هست تو دنیا بدم میاد یه کابینت مخصوص پر قابلمه و وسایل برا شما وجود داره هی میایی میره درو باز میکنی همشونو بیرون میاری بازی میکنی همه جای خونه پخش میکنی من جمع میکنم و شما دوباره ...
هنوز به بابا عمویی میگی. حوصلت که سر بره میایی میگی ماما اووع یهنی ددر . عاشق بازی با وسایل برقی هستی جارو شارژی ابمیوه گیر سشوار ... پاشنه پاتو بلند میکنی ماکروفر رو روشن میکنی بیشتر دوست داری با وسایل خونه بازی کنی تا اسباب بازیهات منو خیلی گاز میگیری مامااااااااااااان هم خوشم میاد هم دردم میگیره .خیلی باهوشی ماشالله اینو همه میگن خاله مینا بهت میگه پرفسور کوچولو . دوست داری بری تو کمد یا کابنت بعد درشو از داخل ببندی . وسایل خونه از قبیل تلفن یا دستمال اشپزخونه و بیشتر وسایل خودتو تو کشویه درایور یا بوفه اتاق خودت میذاری واااااااااااااای
خدایا شکرت به خاطر همه نعمتهات
عکس در ادامه مطلب
این بازی رو خیلی دوست داری وقتی موفق میشی درست سر جاشون بندازی برا خودت دست میزنی
انگشتهای منووووووو خخخخخخ
این بیچاره ها وسایل اریش منه وسایلی که تا حالا تو ناز و نعمت نگهشون داشتم چون همشون خیلی بیش از اندازه مارک هستند
آی قربون اون طرز نشستنت
خوببببببببب کدومو بخورم که کم پیپی کنم تا مامانمو اذیت نکنم شرمنده هواسم نبود اینها رو رو مبل جا گذاشتنم ماله اون موقعه ای بود که من سرما خورده بودم
همه وسایل توی کمد رو میریزی بیرون بعد توش بازی میکنی گاهی هم درو میبندی و میشینی توش کاش 1 ساعت بشینی اونجا و من به کارام برسم
وقتی میریم مرکز خرید کارمون فقط اینکه از پله برقی بالا بریم پایین بیاییم یا کنارش بایستیم
یک روز جمعه
به چمن که دست میزنی چندشت میشه میگی اخ منم برات توضیح میدم که چمن ناززززززززز
این کارو خیلییییییییییییییی دوست دارم عاشقتم
بعدشم که نهار رفتیم رستوران خان سالار راستش این اولین باری بود که با شما رستوران میرفتیم قبلا یه بار امتحان کردیم خدا اون روزو نیاره ولی این بار خیلی پسر خوبی بودی