آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

آرين منيم مارآليم

خلاصه روزهاي كه گذشت

1391/10/1 18:52
نویسنده : نير
1,498 بازدید
اشتراک گذاری

مارآليم روزي كه خبر بارداريم رو به بابايي دادم رو فراموش نميكنم . چند روز قبل از آزمايش شك كرده بودم شب قبل آزمايش با بيبي چك تست كردم وقتي خط دوم نمايان شد خشكم زده بود چند دقيقه بي حركت موندم بعد خندم گرفت ولي به بابا چيزي نگفتم خواستم مطمعا بشم فرداش رفتم دكتر فرداي اونم آز دادم بعد از ظهر جوابشو گرفتم. من واقعا باردار بودم نیشخند  رفتم خونه مامانم به هيچ كس چيزي نگفتم ميخواستم خودم حسابي با اين اتفاق حال كنم شب كه بابايي امد دنبالم تو ماشين بهش گفتم كه من باردارم خجالت وسط خيابون ماشين رو نگه داشت و به من زل زد از خوشحالي چشماش پر اشك شد. گریه 

 يادش به خير شب و روز نداشتيم چه روزايي داشتيم. ماماني من دوستاي نيني سايتيمو خيلي دوووووس دارم ماچبچه هاشون رو مثل شما دوس دارم خدا همتون رو حفظ كنه .

و روزي كه جنسيت شما رو فهميديم من و بابايي چقد ذوق كرديم. خنده

فرداي اون روز هم برا شما گل پسرم اسم پيدا كرديم  بغل آرين                                       

خدا رو شكر ميكنم روزاي بارداريم بي خطر سپري شدن منم بالام گفتنيه كه بابا زاهد و ماماني نجيب خيلي از من و شما مواظب بودن من خيلي اذيتشون كردم خجالتخجالت

بابا زاهد با همه بد اخلاقيهاي کلافه بي مورد و با مورد من ساخت. اوه 

ووووووووووووووووو روز موعود فرا رسيد 2 آبان 90 ساعت 11:15 صبح در بيمارستان آذربايجان به دنيا امدي چه با شكوه بود لحضه ديدن تو ماچمن و بابايي دوستت داريم تا سر حد مرررررگ ماچ                         

همه چي خوب بود تا روز سوم كه شما زردي داشتي و بيمارستان بستري شدي نگران منو بابايي آآآآآي گريه كرديم گریهآخه ما عاشقت شده بوديم قلب خيلي استرس كشيديم تا شما خوب شدي.

ماه اول تا 10 روز خونه خودمون بوديم بعد به مدت 3 هفته رفتيم خونه ماماني نجيب من شما 21 روزگي ختنه شدي گریهمباركت باشه مرد كوچك من. روزها سپري شد و ما به خونه برگشتيم . 3 هفته طول كشيد تا به خونه عادت كنم و تنهايي از پس شما بر بيام لبخند

جا داره از زحمتهاي مامان جونم تشكر كنم و بابا كه برا منو شما كم نذاشتماچماچزبان.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آی تک
23 دی 90 19:13
ای شالا همیشه سلامت باشی و زیر سایه پدر و مادر به خوشی زندگی کنین
مریم مامان پندار
23 دی 90 19:31
ای جانم نیر یادش بخیر روز اشناییمون یادته ؟ سر رنگ متفاوت تخت و کمد پندار بهم خندید ی و همونجا دوست شدیم
ازاده مامانه هانا
23 دی 90 20:39
وااااااااااااااااااااای نهیر جونم چه خاطره خوبی نوشتی وقتی میخوندم قشنگ احساستو درک کردم . ایشالا قدم گل پسرمون واستون مبارک باشه و همشششششششششششش خیر و خوشی منتظرتون باشه.
مهدیه
2 بهمن 90 16:33
آخییییییی... سلام نیرجونی. چقدر اینجا خوشمزه است. امیدوارم آرین جون سالهای سال سالم و سربلند زیر سایه پدر و مادر مهربونش خوب و خوش زندگ کنه.
Homa
16 آبان 92 21:12
salam khanomi aziz

kheili ninito va nevehstehato dust dashtam, asheghe tarze neveshtanet va ghorbon sadaghehat shodam, fek konam gol pesaret ham hamintor, man Homa hastam iran nistam kharej az keshvaram dahstam to net matlab rajebe bardari o bache dari mikhondam ke cheshmam be chandta veblag khord ke maman babaha vase bachehashon dorost kardan, kheili khosham omad va az bein hameye Weblag ha Weblag ,shoma kheili nazaram o jalb kard va tamami pagasho sar zadam va matalebesh ke ehsaste pake madarito vase farzandet bayan karde bodio khondam va kheili jaha ham ashkam dar omad,omidvaram khoda pesare naze , khoshgeleto vasat negahesh dare, ye boos gonde az tarafe man azash vardar. shad va piroz bashin dar kenare Aryan jan


سلام هما جون
چقدر انرژی گرفتم از نظر لطفتون خیلی ممنونم دوست عزیزم
خوشحال میشم هر از گاهی بهمون سر بزنید