سفر نوروزی دبی(اولین مسافرت ارین)
اخرین مطلب سال 91 رو وقت نشد بذارم با کمی تاخیر سال نو رو به همه دوستان گلم و بازدیدکنندگان وبم تبریک میگم امیدوارم همه سال خوبی داشته باشیم پر از شادی و خوشبختی و سلامتی.
به یاری خدا سالم و سلامت رفتیم وبرگشتیم خیلی خوش گذشت من 4 سال پیشم دبی رفته بودم اون موقع شما نبودی من راحتر بودم ولی این بار با همه اذیتهای شما بیشتر از بار اول بهم خوش گذشت.
با عمه ناهیدینا رفته بودیم
صبحانه رو من و بابا نوبتی میرفتیم میخوردیم چون دلمون نمیومد زود بیدارت کنیم صبحانه شما رو میاوردیم اتاق سوپهای مخصوص صبحانه و فرنیهاشون خیلی خوشمزه بود وای شما بیشتر تست رو دوست داشتی، روز اول برات کالسکه خریدیم کالسکه خودت خیلی سنگین بود و چه کاری خوبی کردیم کالسکه به اون سنگینی رو برا خودم بار نکردیم البته بیشتر خودت کالسکتو میروندی بیشتر پیاده بودی تا سواره حتی اجازه نمیدادی وسایلمون رو بذاریم توش یا اویزون دسته هاش کنیم.
هر جا میرفتیم همه اذت خوششون میومد و شما به همه میخندیدی مخصوصا وقتی بهت بیبی میگفتند
چند بار تو فروشگاهها گمت کردم با اینکه خیلی حواصم بهت بود دوست داشتی خودت برا خودت بگردی بری هر جا دلت خواست از یه فروشگاه فیلمتو گرفتیم که تو ویترینشون بازی میکردی تصور کن یه مغازه با کلاس ویترین در حد وااااااااااااااااو ارین توی میترین اینورو اونور میدوید هیچی نمیگفتند ایران نیست که
قیافت خیلی دیدنی بود وقتی برا اولین بار دریا رو دیدی تا اونموقع فقط تو تیوی دیده بودی و بهش dayou میگفتی البته شهر خودمون دریا داره ها ولی قسمت نشد بچه های ما و بعد اونها ببیننش چون اونقدر خشک شده که نمیشه دیدش برا دیدنش باید تا خود تبریز رفت یعنی تا وصتهاش بر باعثش لعنت
سوار کشتی شدیم آآآآآآآآی تعجب کرده بودی تو هتل اصلا اذیت نمیکردی سیم تلفنو رو که همون روز اول در اوردی و هیچ وقت پیدا نکردیم اخرین روز هم تیوی رو خراب کردی البته با کنترل گیر داده بودی به یخچال اونقدر روشن و خاموشش کردی یخچال یادش رفته بود ایا باید گرما بده یا سرما
یه روز بابایی رفت شارجه کاری داشت اونجا منو شما دوتایی رفتیم پاشاژ مورد علاقه من عمه اینا هم رفتند دی تو دی .
همون اول ورودمون یه ماشین کالسکه رو اجاره کردم شما رو گذاشتم توش و هی میرفتیم بالا میومدیم پایین و شهر بازیشم رفتیم که شما فقط اونجاشو دوست داشتی اخرشم برات بستنی خریدم که 4فقط قاشق خوردی بقیشو خودم لونبوندم. هییییییییی یادش بخیر بعد اینکه کلی تو صف تاکسی موندیم و شما هی با اینو اون بازی میکردی و من صف رو بالا پایین میشدم اولین تاکسی ادرس هتل رو ندونست و من به خاطر اینکه ناشی بود زود پیاده شدم چون نمیخواستم تاکسی مترش بی خودی تو ادرس پیدا کردن پول بندازه و مامور های پاساژ پدر راننده تاکسی رو در اوردنند که چرا این خانوم پیاده شد هر چقدر میگفتم خودم پیاده شدم میگفتند شما بچه دار هستید نباید پیادتون میکرد بیچاره شمارشو یاداشت کردنند و بهش گفتند دیگه جلوی این پاساژ نیا
نهار رو که تو هتل میخوردیم بعد 3 ساعت استراحت میکردیم دوباره میرفتیم بیرون که 2 ساعت اولشو کارمون شده بود برا شما غذا پیدا کردن البته مثل اینجا نبود که خوردنی پیدا نمیشه همه جا پر بود از چیزهای خوشمزه که البته برا شما یخورده مناسب نبود.
عاشق هواپیما هستی و تا دلت بخواد هواپیما دیدی رو زمین و هوا صداشو که میشنیدی میگفتی هپو یه روز رفتیم یه فروشگاهی من مشغول بودم دیدم یه هواپیما برداشتی اوردی به من میگی هپو همونم برات خریدم تو هواپیما ارومیه تهران ارومیه نخوابیدی موقع رفت به تهران پسر خوبی بودی ولی تهران ارومیه آآآآآآآآآی اذیت کردی منم ای فحش میدادم به خودم که غلط کردم تا 18 سالگیت دیگه نریم مسافرت ولی تهران دبی رو خوابیدی و ما راحت بودیم
کلی برات خرید کردم والبته براااااااااااا خودم بیچاره بابایی در رتبه سوم قرار داره شایدم چهارم
اینجا همه دلشون برات تنگ شده بود آقاجون و مامان نجیب خاله مینا رضا و فاطی امده بودن پیشوازمون البته بهتر بگم پیشوازت از فرودگاه مستقیم رفتیم خونه آقاجون که خاله شهلا زهرا مهسا و پویا و ال آی اتیش پاره منتظرمون بودنند و شما اونجا یه دل سیر ماکارونی خوردی شبم موندیم اونجا چون خیلی خسته بودیم و حال رفتن به خونه رو نداشتیم فردا ش رفتیم خونه نهار رو رفتیم خونه حسین بابا ایلین که مریض شده بود تو دبی مستیم رفتند دکتر طفلی اصلا حالش خوب نبود
خلاصه بهمون خیلی خوش گذشت امیدوارم سال خوبی داشته باشیم در کنار دوستان و خانواده مهربونمون
چند تا عکس میذارم ولی من توشون نیستم چون بی شئونات بودم
کنار هفت سین 91/12/30 فرودگاه امام
اینها کادوهایی بودنند که پرواز امارات به شما دادند البته موقع برگشت چیزهای دیگه ای هم دادند
اون کالسکه رو فرودگاه داد از دم هواپیما تا دم در خروجی بعدش تحویل خودشون دادیم
اولین بار که دریا رو دیدی البته اینجا خور بود بعد رفتیم دریا
تو مترو دنت میخوردی
اینجا اون روزی بود که دوتایی رفته بودیم ددراون ماشین سبزه رو اجاره کردم شما رو گذاشتم توش بعد دبرو
چون من گلوم درد میکرد گفتم بستنی کوچیک میخوام فور بیبی شد 10 تومن که اگه میدادیم بابایی بخوره تو یه قاشق تموم میکرد بستنی یک قاشقی 10 تومن اون اقاهه که شلوارش تو عکس نمایانه ایرانی بود و شما گیر داده بودی به کالسکه خریدش
اگه گفتی کدومش تویی مادر؟
از دریا میترسیدی
اسم گل پسرم به خط ایرانی در کنار خلیج همیشه فارس در خاک دبی خخخخخخ
اینجا داریم بر میگردیم و شما در حال بازیگوشی اون تلفن رو برمیداشتی میگفتی ادیی (آقاجونو میگفتی) ایو
صبحانه مخصوص کودک ولی شما خوابیدی و من همشو برداشتم تو فرودگاه امام که بیدار شدی خوردی
اونقدر پشیمون شدم که اون پتو رو با خودم بر نداشتم برا یادگاری خوب زیاد داشتند از اون پتوها
راستی دبی رو با تلفظ انگلیسی میگی Dubai وقتی اینجوری میگی من خودمو میخورم
خدا یا شکرت به خاطر همه نعمتهات